سختی های بیابان روح غبار گرفته ای که روزگاری آینه تجلی اسماء و صفات خدا بوده است را صیقل می دهد. این آینه را غبار،آینه تر می کند با همان قانون"خلاف آمد عادت"که حافظ از آن می گوید...با طوفان های شنی که برسر و صورت سالک کویر می نوازد و نوازش گرم و آتشین نسیم بر چهرهای تفتیده...
هرچه "دلم" را خالی می کنم باز پر میشود از بغض های نا نوشته ی آن نوجوان 13ساله ی روستایی که از هر نگاهش یک مفهوم میبارید
و او مگیفت از نانوشته های دلش از درد های مردم روستا...
عجب برکتی دارد...
*دلتنگی اش*
گاه با خود فکر می کنم من...نه،
یک جهادگر چه التیامی برای آن قلب پر از درد داشته است...
می روم من ز دشت کربلایت
داداش...
جان نیمه جانم هم فدایت...
بی طاقتم...
می روم چون طاقتی نمانده جان داداش
منو نزنید...
دیگه
بابا ندارم
عمو ندارم
داداش ندارم
منو نزنید...
تجمع بزرگ در امام زاده عقیل
و عین
حرف اول عشق است
مثل
حرف اول عاشورا...
قلب حسین در تب و تاب
اما ، امان از دل زینب...
عکس در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...دسته عزاداری هیئت یوم الغدیر
قبل از حرکت دسته، حاج آقای پناهیان چند دقیقه رو در داخل مسجد به سخنرانی پرداختن همچنین بعد از دسته سینه زنی با نوای حاج آقای پناهیان و حاج امیر ضرابی برگزار شد
کربلا لبریز عطر یاس شد
نوبت جانبازی عباس شد...
عکس هایی از دسته عزاداری
عکس در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...آیا می دانید که من فرزند پیامبرم؟
آیا می دانید که حمزه عمویم و پدرم سید شهیدانند؟
آیا می دانید که مادرم فاطمه(س) سید نساء عالمین است؟
آیا می دانید که شمشیری که دست دارم شمشیر پیامبر است؟
لشگریان همه حرف امام را تائید کردند!!!!!!
امام:پس چرا خون ما رو حلال کرده اید و آب را برما بسته اید؟!
اما لشگریان:
باز هم کینه ها را ...
امام:اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید...