-
ایده هایی از جنس خودتان...
چهارشنبه 9 مردادماه سال 1392 19:56
ما به آنچه ماموریم عمل می کنیم،مابقی با اوست،تو و من که نمی توانیم تمام خرابی ها و ویرانی های درونی وبیرونی جامعه را اصلاح کنیم،در حد ایثار بایستی تلاش کنیم،آنچه او صلاح بداند آنچنان خواهد شد... (شهید جهادگرحاج عبدالله والی) بیا شکسته پاره های دلت را با ما گو... شاید آرزوهای کودکانی، ز دست دلمان در آسمان رها شود......
-
خرده حرف های جهادی...
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 02:08
چندسالی بود دلم بدجور می خواست برم اردو جهادی،خیلی حسرت می خوردم وقتی می دیدمشون،کارشون برام خیلی جالب بود از عمرانی گرفته تا پزشکی و فرهنگی و ورزشی و حتی آموزشی ،نمی دونم چرا ولی برام پیش نمی یومدکه برم. همیشه آرزو داشتم توی یک جمع خوب و همدل باشم از همون گروه هایی که می گفتند برای رسیدن به هدفشون همدل بودند و همیشه...
-
سارا کوچولو...
جمعه 28 تیرماه سال 1392 17:32
معلم با عصبانیت دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا... دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟ سپس به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : "چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟ فردا مادرت رو میاری مدرسه...
-
شیطون چخی!!!
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1392 14:59
چخی! به همین سادگی به شیطون باید گفت: چخی...! شیطون چخی...
-
خانه ات روشن...
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1392 14:55
ساخت مسجد روستای چنار از محروم ترین روستاهای بخش سرفیروزآباد کرمانشاه که یک سال پیش توسط حجت الاسلام قرائتی وبچه های جهادگر ستاد معبری به آسمان افتتاح شد چند آجر برایت کنار گذاشته ام خانه ی روشنی خواهی داشت آن وقت که دلی را روشن می کنی جهادگر؛؛؛ راستی... پیراهنت را دوست دارم همین...؛