آوای حرکت

حرکت کن شاید ببازی...! حرکت نکنی حتما می بازی...!

آوای حرکت

حرکت کن شاید ببازی...! حرکت نکنی حتما می بازی...!

دلم به هوای تو گرم می شود...

برف زیباست ...

اما این حقیقت را میدانم که ؛

همه مثل هم نیستند!

برف برای دست های یخ زده ی کودکان روستایی دور افتاده

نه زیباست نه رمانتیک ...


شهید احمدی روشن ها ...


اَی به خشکی شانس فقط می تونم بشنوم فکر کنم دارند به هم جوک میگن آخه همه شون خوشحالن

آخ مگه میشه هم امریکا خوشحال باشه هم این ایرانیه فکر کنم یه چیزی رد و بدل کردند که همه شون شاد هستنا

بیا سریع بریم تا در رو باز نکردن...


روایتی به حقیقت این روزهایم...

هر طور می شود باید رفت

به یاد یار عاشورایی امام حسین،مسلم بم کثیر اعرج

جانباز جنگ جمل که پس از آن به اعرج(یعنی لنگ)شهرت یافت

پیری و پای لنگ،او را از جهاد معاف می داشت اما عشق و شور،پیری و شکستگی نمی شناسد

باید عشق او را در دل شعله ور داشت آن وقت پای لنگ هم مانع حرکت تو نخواهد شد و تا دوست با سر می روی

از باده ی او سرمست شده ای؟

                  

"از باده مغزتر کن و آن یار نغز جو

                   تاسر رود به سر رو و تا پا به پا بپو..."

"ای آن که پیاده می روی کرببلا

                   دلگرم حسین باش و گرما نشناس..."


به چه قیمتی...

هر چه بیشتر به داشته های بیشتر بیندیشی 

                                    نداشته هایت بیش تر می شود...


قحطی زدگان امروز بیش از آن که به داشته ها بنگرند

                                                        نگران نداشته هایند...

سختی بیابان...دلتنگی اش...

سختی های بیابان روح غبار گرفته ای که روزگاری آینه تجلی اسماء و صفات خدا بوده است را صیقل می دهد. این آینه را غبار،آینه تر می کند با همان قانون"خلاف آمد عادت"که حافظ از آن می گوید...با طوفان های شنی که برسر و صورت سالک کویر می نوازد و نوازش گرم و آتشین نسیم بر چهرهای تفتیده...



هرچه "دلم" را خالی می کنم باز پر میشود از بغض های نا نوشته ی آن نوجوان 13ساله ی روستایی که از هر نگاهش یک مفهوم میبارید

و او مگیفت از نانوشته های دلش از درد های مردم روستا...

عجب برکتی دارد...

*دلتنگی اش*

گاه با خود فکر می کنم من...نه، 

یک جهادگر چه التیامی برای آن قلب پر از درد داشته است...