آوای حرکت

حرکت کن شاید ببازی...! حرکت نکنی حتما می بازی...!

آوای حرکت

حرکت کن شاید ببازی...! حرکت نکنی حتما می بازی...!

سکوت پرواز بیابان ...

پرواز 658

اگر مایلی سوار شو. این پرواز658 به مقصد ...  این پرواز نه به فرانسه می رود که مسافرانش را از بوی عطرهای خیابان شانزالیزه بشناسی و نه این پرواز اصلا به انگلیس هم نمی رود تا کروات های صاف اتو خورده برایت خط و نشان بکشند و یا به اروپای شرقی که مردانی با ته ریش بور و نگاه های نوستالژیک تو را یاد غم های پراگی بیاندازند. نه این پرواز عازم آفریقا هم نیست که زلم زینمبوهای زنان سیاهش با تو غریبگی کنند و یا آسیای شرقی که چشم بادامی ها با تعظیم های تصنعی برایت افه معرفت بیایند! البته این پرواز به کالیفرنیا هم نمی رود اولا سوختش اجازه نمی دهد تا آنجا بپرد، ثانیاً اینقدر وقت نداریم که بین یانکی های لس آنجلس و لاس وگاس به عیش و عشرت بپردازیم. حتما متوجه شده ای که این یک پرواز تفریحی نیست که مقصدش سواحل آنتالیتا و یا دیسکوهای دبی باشد. سفر کاری هم نیست که برود کویت و پدر صاحبش را از گرما در آورد. حوصله داری؟! این سفر، سفر تحصیلی هم نیست که سر از مالزی یا هند در آورد.  


اگر مایلی سوار شو. این پرواز می رود به جایی که نه تو می دانی و نه من. شاید آن راه بی سرانجامی که در افسانه ها گویند. البته افسانه ها حرف مفت زیاد می زنند. افسانه اند دیگر. حالا اگر طالبی سوار شو تا برویم. آنجا که کلمات اسم نیستند و اشیا اسم ندارند و غریب ترین بازی آنجا اسم،فامیلست!


هر چه بر چشمه دل جاری شد نبود جز بر اثر آفتاب مذاب و چرخش و جریان بیابان، به بهانه سفر جهادی به گوشه ای فراموش شده و دور دست در روستایی زیر پونس بی تفاوتی نقشه ها در حوالی سرفیروزآباد که خاکش قدم قدم ما را به یاد کربلای حسین(ع) انداخت:خاکش،آفتابش و عشقش تادر این آینه هر لحظه حسین(ع) را به تماشا بنشینیم و کربلایی شویم به این نشانه که:"کل ارض کربلاء"

...واین است که هر گاه به بیابان نگاه می کنیم داغ هایمان تازه می شود...



پروازی به سوی آسمان تو...

                            آسمان تو...